یه روزی خیلی اتفاقی، توسط یکی از اساتیدم به گروهی معرفی شدم
گروهی علمی که هرسال مسئولیت برگزاری یه سمینار بین‌ المللی به عهدش بود
و من هم بعد از عبور از چندتا فیلتر، با این گروه همکار شدم
سال اولی که همراهشون بودم، یکی از دوستام هم باهام بود
بیشتر اوقات باهم بودیم و درکنار اونا احساس غریبگی میکردیم
کم حرف بودیم و به قول معروف یخمون آب نشده بود
از رابطه ی کاری اعضای ثابت گروه اطلاعی نداشتیم و سعی میکردیم کار خودمونو به بهترین شکل انجام بدیم
سال دوم بازم ازم دعوت شد و بهمراه نزدیکترین دوستم به گروه ملحق شدیم
یکسال از همکاری قبلی میگذشت و بازم احساس غربت بین اون جمع، همراهم بود
و اما سال سوم یعنی سال ۹۷
بهترین دوره ای بود که همراه این گروه بودم
همراهم دوستی نبود که رفاقت قدیمی داشته باشیم
اینبار رفیقام اعضای اصلی این گروه بودن که واقعا ازینکه کنارشون بودم لذت میبردم
احساس غربت نمیکردم
برای من مثل برادرام و خواهرهایی که هیچوقت نداشتم، شده بودن
نمیدونم اونا از کنار من بودن، رضایت داشتن یا نه
ولی تک تکشون برای من قابل احترام هستن و واقعا روزهای خوبی کنارشون گذروندم
الان که دو روزه برگشتیم، واقعا دلتنگ اون جمع هستم
نمیدونم چطور بگم و چجوری بگم
اهان، فهمیدم چجوری بگم که مفهوم بشه
در سال ۹۷، بهترین یک هفته ای که داشتم، کنار این گروه و همکاری با اونا بود
دیگه فکرکنم حق مطلب ادا شده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی لوگو سیاهه های سپید لحظاتی برای تنهایی شهرستان فيروزآباد فارس طراحی سایت از پایه وبلاگ مسجد خريد کتاب خارجي pdf جکستان و اسستان در خنده بازار 4band;]moozik group فرش دستبافت